خط گفتمانی فاطمیه ۱۴۴۷

 جنگی برای زندگی

مهمترین مفهوم در دستیابی به موفقیت‌های فردی و اجتماعی

 

مقدمه

زندگی انسان همیشه پر از مانع‌هایی بوده که برای رسیدن به اهداف شخصی و حفظ حرمت و استقلال خودش باید با آن‌ها روبه‌رو شود. گاهی این چالش‌ها از درون خودمان می‌آیند، مثل ترس‌هایی که مانع تصمیم‌گیری می‌شوند یا ضعف‌هایی که در لحظات سخت بروز می‌کنند، و گاهی هم از بیرون، مثل فشارهایی که جامعه، اقتصاد یا سیاست به ما تحمیل می‌کند. در نگاه اسلامی، نیروهایی که با استفاده از پول، قدرت و فریبکاری سعی می‌کنند آزادی و زندگی شرافتمندانه مردم را بگیرند، به عنوان «طاغوت» شناخته می‌شوند. بر همین اساس قرآن کریم، تاریخ بشر را صحنه یک تقابل بنیادین معرفی می‌کند: انتخاب میان آزادگی انسان‌ها در سایهٔ عبودیت خداوند و بردگی آن‌ها در سایهٔ تبعیت از طاغوت: «وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ» (نحل: ۳۶). این آیه، صحنهٔ اصلی «جنگی برای زندگی» را تعریف می‌کند. این مبارزه، یک تقابل تاریخی و همیشگی میان دو جبهه است: جبهه عبودیت خداوند که به عزت و حیات طیبه می‌انجامد، و جبهه طاغوت که با «زر، زور و تزویر» به دنبال به بندگی کشیدن انسان‌هاست. قیام فاطمی، در راستای همین رسالت انبیاء، یعنی مقابله با طاغوت زمانه برای حفظ مسیر عبودیت شکل گرفت.

در دنیای امروز، این درگیری‌ها پیچیده‌تر شده‌اند. قدرت‌های بزرگ جهانی با ابزارهایی مثل رسانه‌ها، تحریم‌های اقتصادی و حتی عملیات نظامی، تلاش می‌کنند کنترل خودشان را بر کشورهای دیگر گسترش دهند. گاهی این کار را زیر پوشش شعارهایی مثل دفاع از حقوق بشر یا ترویج دموکراسی انجام می‌دهند، و گاهی هم مستقیم با تهدید و زور پیش می‌روند تا منابع و تصمیم‌گیری‌های دیگران را در دست بگیرند. تاریخ پر است از مثال‌هایی که نشان می‌دهد چنین رویکردهایی در نهایت منجر به نابودی، شکاف‌های اجتماعی و تحقیر جوامع شده‌اند. اما اسلام، با تمرکز روی ایده مقاومت و پایداری، یک چارچوب عملی و معنوی پیشنهاد می‌کند که می‌تواند به افراد و جوامع کمک کند تا در برابر این فشارها ایستادگی کنند. مثلاً، آموزه‌هایی که بر صبر تأکید دارند، نه تنها به عنوان یک ابزار روحی عمل می‌کنند، بلکه می‌توانند پایه‌ای برای استراتژی‌های اجتماعی باشند تا مردم بتوانند چالش‌های روزمره را مدیریت کنند.

حالا اگر به وضعیت ایران نگاه کنیم، می‌بینیم که سال‌هاست درگیر یک درگیری چندجانبه است؛ از تحریم‌هایی که اقتصاد را فلج می‌کنند و حملات فرهنگی و رسانه‌ای که سعی در تغییر ارزش‌ها دارند، تا درگیری‌های نظامی مستقیم با رژیم صهیونیستی که اخیراً شدت گرفته. این شرایط نه تنها سیستم‌های سیاسی و اقتصادی را تحت تأثیر قرار داده، بلکه زندگی روزمره مردم را هم مختل کرده؛ چیزهایی مثل احساس امنیت، ثبات شغلی یا حتی پیش‌بینی آینده نزدیک. نتیجه‌اش این بوده که احساساتی مثل ترس از ناشناخته‌ها، خشم از نابرابری‌ها، یا حتی حس ناامیدی و جستجو برای معنای زندگی در جامعه بیشتر شده. از دید جامعه‌شناسی، چنین موقعیت‌هایی مثل یک ضربه ناگهانی عمل می‌کنند که می‌تواند پیوندهای اجتماعی را سست کند، تنش‌های داخلی را افزایش دهد و حتی به بحران‌های بزرگ‌تری مثل کاهش اعتماد عمومی منجر شود. برای مثال، وقتی مردم مدام با اخبار منفی بمباران می‌شوند، ممکن است احساس کنند کنترل زندگی‌شان را از دست داده‌اند، که این خودش چرخه‌ای از مشکلات روانی و اجتماعی ایجاد می‌کند.

بنابراین جنگی که امروز با آن مواجهیم، صرفاً یک درگیری نظامی نیست؛ بلکه نبردی تمام‌عیار در ساحت‌های اجتماعی، روانی و رسانه‌ای است. اگرچه عملیات نظامی همچنان به‌عنوان یکی از ابزارهای دشمن به‌کار می‌رود، اما نقش آن بیشتر شبیه یک بازوی اجرایی برای سناریوهایی پیچیده‌تر است که هدف اصلی آن‌ها، تخریب زیرساخت‌های روحی و اجتماعی ملت‌هاست.

در این نبرد نوین، آنچه دشمن دنبال می‌کند، تنها تخریب فیزیکی یا تلفات نظامی نیست، بلکه فروپاشی انسجام اجتماعی، تضعیف اعتماد عمومی، و ایجاد احساس بی‌پناهی و بی‌افقی در میان مردم است. شلیک هر موشک، فراتر از انفجار در یک نقطه جغرافیایی، طراحی شده تا موجی رسانه‌ای و روانی ایجاد کند که به‌طور همزمان چند گسل اجتماعی را فعال کند.

در چنین شرایطی، ملاک پیروزی یا شکست، نه در پیشروی نظامی، بلکه در میزان تاب‌آوری مردم، قدرت ایجاد همبستگی ملی، و توانایی حفظ امید و انگیزه در دل جامعه نهفته است. جنگ امروز، آزمونی است برای اراده‌ها، ایمان‌ها و باورهای مشترک؛ و آن‌که بتواند مردم را در برابر طوفان تبلیغات، ترس و تفرقه، مقاوم نگه دارد، پیروز میدان خواهد بود.

تجربه جنگ‌های کوتاه و فشرده‌ای همچون نبرد ۱۲ روزه، گواهی روشن بر این حقیقت است که توقف ماشین جنگی دشمن، الزاماً ناشی از بن‌بست‌های نظامی نیست، بلکه شکست در مدیریت افکار عمومی و ناتوانی در ایجاد شکاف‌های اجتماعی، عامل اصلی عقب‌نشینی آن‌هاست. در این نبردها، وقتی روایت‌سازی‌های رسانه‌ای دشمن برای القای انزوای مقاومت و تزریق احساس بی‌پناهی به مردم ناکام ماند، و در نقطه مقابل، موجی از همبستگی اجتماعی و حمایت عمومی شکل گرفت، محاسبات راهبردی دشمن دچار اختلال شد.

در چنین وضعیتی، ادامه عملیات نظامی نه‌تنها برای آن‌ها بی‌ثمر بود، بلکه هر لحظه استمرار جنگ، به تقویت حمایت جهانی از جبهه مقاومت و تضعیف مشروعیت دشمن در عرصه بین‌الملل می‌انجامید. به همین دلیل، درخواست آتش‌بس از سوی دشمن، نه یک اقدام انسان‌دوستانه، بلکه عقب‌نشینی‌ای استراتژیک در برابر قدرت اجتماعی و انسجام مردمی بود که روایت مقاومت را پذیرفتند و با آن همدل شدند.

در این میان، آنچه می‌تواند به عنوان یک رویکرد ترکیبی (هم اجتماعی و هم دینی) عمل کند و به نیازهای واقعی مردم امروز پاسخ دهد مفهوم مقاومت است. این مفهوم فراتر از یک ایده انتزاعی است؛ می‌تواند به شکل راهکارهای عملی درآید، مثل برنامه‌ریزی برای تقویت انسجام گروهی یا استفاده از داستان‌های واقعی برای الهام‌بخشی. نهادهای فرهنگی، به خصوص آن‌هایی که روی تبلیغ اصول اسلامی تمرکز دارند، نقش مهمی در این فرآیند بازی می‌کنند. آن‌ها می‌توانند از منابع مثل آیات قرآن، داستان‌های زندگی اهل‌بیت (ع) و حتی ابزارهای مدرن مثل فیلم، پادکست یا شبکه‌های اجتماعی استفاده کنند تا امید و اعتماد را در مردم بازسازی کنند. مثلاً، در مناسبت‌های فرهنگی مثل مراسم مذهبی یا کمپین‌های رسانه‌ای، می‌توان ایده مقاومت را به پیام‌های ساده و کاربردی تبدیل کرد – مثل اینکه چطور در برابر فشارهای اقتصادی خانواده را حفظ کنیم. این کار نه تنها به نیازهای عاطفی مردم پاسخ می‌دهد، بلکه کمک می‌کند جامعه‌ای بسازیم که در برابر این درگیری‌های مداوم، قوی‌تر و متحدتر باشد. در نهایت، صبر و استقامت نه تنها ابزارهایی برای عبور از سختی‌ها هستند، بلکه می‌توانند به ترمیم آسیب‌های اجتماعی و معنوی کمک کنند و زمینه‌ای برای رشد پایدار فراهم آورند.

دسته‌بندی احساسات جمعی در شرایط جنگی

هر جنگی، پیش از آنکه بر زمین یا در عرصهٔ سیاست و اقتصاد شکل بگیرد، در درون انسان و در عواطف جمعی جامعه آغاز می‌شود. جنگ، خواه نظامی باشد، خواه اقتصادی یا فرهنگی، به‌طور طبیعی احساساتی را در مردم فعال می‌کند. این احساسات گاه پنهان‌اند و در لحظهٔ بحران سربرمی‌آورند، و گاه در طول زمان به عادت و خلق‌وخو بدل می‌شوند. در جنگ نظامی، شدت و فوران این عواطف آشکارتر است؛ اما در جنگ اقتصادی یا فرهنگی نیز همان سازوکارهای عاطفی در سطحی آرام‌تر و پنهان‌تر عمل می‌کنند.

ترس، خشم، درماندگی، سوگ، بی‌اعتمادی و بحران معنا، از مهم‌ترین واکنش‌های روانی و اجتماعی در چنین موقعیت‌هایی‌اند. این احساسات اگر شناخته و هدایت نشوند، می‌توانند به فرسایش امید و فروپاشی پیوندهای جمعی بینجامند؛ اما اگر درست فهم و مدیریت شوند، به نیرویی برای مقاومت، انسجام و بازسازی اجتماعی تبدیل خواهند شد.

شناخت دقیق احساساتی که در شرایط جنگی فعال می‌شوند یا آسیب می‌بینند، نخستین گام برای ارائهٔ راه‌حل‌های مؤثر و طراحی مداخلات فرهنگی و روانی است. با درک این نقشهٔ عاطفی می‌توان فهمید مردم در هر مرحلهٔ بحران چه می‌خواهند، چه می‌ترسند، و چگونه می‌توان اعتماد و آرامش را به آنان بازگرداند. چنین شناختی، نه تنها راه درمان فردی را هموار می‌کند، بلکه بنیان سیاست‌گذاری فرهنگی و اجتماعیِ مبتنی بر واقعیت‌های انسانی را فراهم می‌سازد.

۱. ترس

ترس، به‌عنوان ابتدایی‌ترین واکنش انسانی در برابر تهدید، در شرایط جنگی چندوجهی ایران به سرعت گسترش یافته است. این ترس می‌تواند از نگرانی برای جان و مال، آینده نامعلوم، فروپاشی اقتصادی یا هجوم فرهنگی ناشی شود. پیامدهای ترس کنترل‌نشده شامل:

·         اضطراب جمعی و شایعات: ترس باعث گرایش به شایعات و اطلاعات نادرست می‌شود که ناامنی روانی را تشدید می‌کند.

·         رفتارهای تدافعی یا پرخاشگرانه: افراد ممکن است به انزوا روی آورند یا به دلیل احساس ناامنی، رفتارهای تهاجمی نشان دهند.

·         گرایش به اقتدارگرایی: در جستجوی امنیت، برخی ممکن است به نظام‌های اقتدارگرا تمایل پیدا کنند که می‌تواند به کاهش آزادی‌های مدنی منجر شود.

مدیریت ترس نیازمند ارائه اطلاعات شفاف، تقویت ایمان و ایجاد حس امنیت از طریق گفتمان‌های معنوی و همبستگی اجتماعی است.

۲. خشم

خشم اجتماعی اغلب از احساس بی‌عدالتی، تحقیر یا فریب‌خوردگی ناشی می‌شود. در جنگ‌های اقتصادی، فرهنگی و نظامی کنونی، این خشم به شکل دشمن‌سازی علیه عوامل خارجی یا نفرت جمعی بروز می‌کند. اگر هدایت نشود، نتایج زیر را به دنبال دارد:

·         خشونت داخلی: خشم می‌تواند به درگیری‌های اجتماعی یا حتی اعتراضات خشونت‌آمیز منجر شود.

·         قطبی‌سازی جامعه: ایجاد شکاف‌های عمیق بین گروه‌های مختلف اجتماعی، قومی یا مذهبی.

·         نفرت درونی: گسترش نفرت به درون جامعه که انسجام و همدلی را تضعیف می‌کند.

مدیریت خشم نیازمند کانالیزه کردن آن به سمت اهداف سازنده، مانند مقاومت در برابر ظلم یا تلاش برای عدالت اجتماعی است.

۳. درماندگی و ناامیدی

وقتی افراد احساس کنند هیچ کنترلی بر شرایط ندارند، دچار درماندگی روانی می‌شوند. در شرایط کنونی ایران، تحریم‌های اقتصادی و تهدیدات نظامی این حس را تشدید کرده‌اند. این حالت می‌تواند به:

·         کاهش انگیزه: بی‌علاقگی به کار، تحصیل یا مشارکت اجتماعی.

·         بی‌اعتمادی به نهادها: کاهش اعتماد به دولت و سازمان‌های اجتماعی.

·         فرسودگی جمعی: حالتی که جامعه از نظر روانی خسته و ناتوان می‌شود.

ایجاد فرصت‌های مشارکت اجتماعی و ارائه چشم‌اندازهای امیدبخش برای مقابله با این احساس ضروری است.

۴. بی‌اعتمادی

جنگ رسانه‌ای و فرهنگی، همراه با تبلیغات گسترده و اخبار جعلی، اعتماد اجتماعی را در ایران به شدت کاهش داده است. این بی‌اعتمادی منجر به:

·         شکاف‌های اجتماعی: کاهش همکاری بین افراد و گروه‌ها.

·         انزوای اجتماعی: گرایش به فردگرایی افراطی و دوری از مشارکت جمعی.

·         رواج تئوری‌های توطئه: گسترش باورهای غیرواقعی که به بدبینی دامن می‌زنند.

بازسازی اعتماد نیازمند شفافیت، صداقت در ارتباطات و ایجاد فضاهایی برای گفت‌وگوی سازنده است.

۵. سوگ جمعی

از دست دادن ارزش‌های فرهنگی، وضعیت اقتصادی یا جان انسان‌ها در درگیری‌های نظامی، جامعه را وارد مرحله سوگواری جمعی می‌کند. این سوگ، که اغلب بی‌صدا و مداوم است، می‌تواند به کاهش همدلی و خستگی عاطفی منجر شود. مدیریت آن نیازمند فضاهایی برای ابراز احساسات و تقویت حس همبستگی است.

۶. بحران معنا

در جنگ فرهنگی و رسانه‌ای، ارزش‌ها و هویت‌های جمعی زیر سؤال می‌روند. مردم نمی‌دانند به چه باور داشته باشند یا به کدام گروه تعلق دارند. این بحران می‌تواند به:

·         سردرگمی وجودی و از دست رفتن جهت‌گیری زندگی،

·         کاهش انگیزه برای مشارکت اجتماعی،

·         و تضعیف هویت ملی و دینی منجر شود.

بازتعریف هویت‌های اسلامی و ملی و تقویت ارزش‌های مشترک برای رفع این بحران ضروری است.

۷. احساس گناه و شرم

برخی افراد در شرایط کنونی احساس می‌کنند نتوانسته‌اند به کشور یا جامعه کمک کنند یا در برابر رنج دیگران بی‌تفاوت مانده‌اند. این احساسات می‌توانند به:

·         افسردگی فردی،

·         کاهش همدلی اجتماعی،

·         و تضعیف حس مسئولیت‌پذیری جمعی منجر شوند.

ایجاد فضاهایی برای مشارکت فعال و تقویت حس اثرگذاری، راهکار مقابله با این احساسات است.

نقش نهادهای فرهنگی و خط گفتمانی مقاومت

این احساسات مخرب، حال عمومی جامعه ایران را تحت تأثیر قرار داده و می‌توانند به کاهش کیفیت زندگی، افزایش تنش‌ها و حتی فروپاشی اجتماعی منجر شوند. نهادهای فرهنگی، به‌ویژه سازمان تبلیغات اسلامی، با تکیه بر ظرفیت‌های قرآنی، روایات اهل‌بیت (ع) و ابزارهای هنری و رسانه‌ای، وظیفه دارند به مدیریت این بحران‌ها و بهبود حال جامعه بپردازند. این وظایف در سه حوزه اصلی خلاصه می‌شوند:
۱. هدایت فکری، معرفتی و بصیرتی: ارائه تحلیل‌های دقیق از شرایط کنونی، ریشه‌یابی مشکلات و تقویت آگاهی عمومی برای مقابله با جنگ روانی.

۲. هدایت روحی و معنوی: تقویت ارتباط افراد با خداوند و ارزش‌های دینی برای ایجاد آرامش درونی و امید به آینده.
۳. حضور در عرصه خدمات اجتماعی: ارائه حمایت‌های عملی مانند مشاوره روانی و ایجاد فرصت‌های مشارکت برای کاهش حس درماندگی.

سازمان تبلیغات اسلامی، به عنوان علمدار این حرکت، خط گفتمانی «مقاومت» را به درستی به‌عنوان راهبردی کلان انتخاب کرده است. مقاومت در اسلام، فراتر از یک مفهوم دفاعی، یک نظریه دقیق اجتماعی است که می‌تواند پاسخگوی چالش‌های ناشی از جنگ چندوجهی کنونی باشد. این نظریه با تأکید بر ایستادگی، همبستگی و خودباوری، می‌تواند احساسات مخرب را به انگیزه‌های سازنده تبدیل کند.

برای عملیاتی کردن این خط گفتمانی، باید با الگوریتم مفهومی مقاومت آشنا باشیم و بدانیم هر یک از مسائل و احساسات در کجای این چارچوب قرار می‌گیرند. برای مثال:

·         ترس را می‌توان با تقویت ایمان و ارائه چشم‌اندازهای قرآنی امیدبخش مدیریت کرد.

·         خشم را باید به سمت مقاومت در برابر ظلم و تلاش برای عدالت هدایت نمود.

·         بحران معنا را می‌توان با بازتعریف هویت اسلامی-ایرانی و تقویت ارزش‌های مشترک برطرف کرد.

عملیاتی کردن مفهوم مقاومت در مناسبت‌های تبلیغی

مفهوم کلان مقاومت باید به پیام‌های خرد و کاربردی شکسته شود تا در مناسبت‌های مختلف تبلیغی و فرهنگی به کار گرفته شود. این پیام‌ها باید در قالب‌های متنوعی مانند سخنرانی‌های مذهبی، تولیدات رسانه‌ای، نمایش‌های هنری، برنامه‌های خیریه و فعالیت‌های اجتماعی ارائه شوند. هر مناسبت، بر اساس اقتضائات خود، بخشی از این پیام‌ها را برجسته می‌کند.

با نگاهی کلی، مانند یک عکس هوایی، می‌توان دید که چگونه این پیام‌های خرد در کنار یکدیگر، به تدریج جامعه را به سمت مقاومت سازنده و پایدار هدایت می‌کنند. این رویکرد نه تنها به بهبود حال روانی جامعه کمک می‌کند، بلکه زمینه‌ساز بازسازی انسجام اجتماعی و تقویت هویت اسلامی-ایرانی خواهد بود.

معرفی خط گفتمانی

بنابر آنچه بیان شد، در شرایط جنگی، حفظ انسجام ملی تنها با شعار و آرمان تحقق نمی‌یابد، بلکه نیازمند تداوم جریان طبیعی زندگی مردم است. جامعه‌ای که اقتصاد، آموزش، فرهنگ و تعاملات روزمره‌اش از حرکت بایستد، مانند بدنی است که نفس نمی‌کشد؛ خیلی زود گسست‌های اجتماعی سربرمی‌آورند و وحدت، به سستی و فرسایش می‌گراید.

دشمن با دقت همین نقطه را هدف قرار می‌دهد. او می‌کوشد با اختلال در زندگی روزمره، اضطراب عمومی، ناامیدی، و خستگی روانی را گسترش دهد تا مردم را از مقاومت بازدارد. وقتی زندگی متوقف شود، بحران‌های پنهان مثل اختلافات طبقاتی و شکاف‌های سیاسی دوباره فعال می‌شوند و انسجام ملی را از درون تهدید می‌کنند.

در این میدان، تداوم زندگی نه فقط برای رفع نیازهای مادی، بلکه برای حفظ امید، پایداری روانی و اعتماد عمومی ضرورت دارد. هر صف طولانی، هر اختلال در تأمین مایحتاج، و هر نشانه از فروپاشی روانی، برای دشمن به منزله موفقیت راهبرد فشار حداکثری است.

از این‌رو، راهبرد هوشمندانه برای حفظ وحدت ملی، باید بر دو ستون استوار باشد: استقامت در برابر دشمن و جریان داشتن حیات در بطن جامعه. بدون جامعه‌ای زنده و امیدوار، اقتدار نظامی بی‌پشتوانه است؛ و بدون امنیت و دفاع قوی، زندگی مردم در معرض تهدید دائمی است. بنابراین، حفظ امید، رونق‌بخشی به کسب‌وکارها و عادی‌سازی فضای روانی، به‌اندازه یک عملیات نظامی اهمیت دارد.

هر انسانی در زندگی خود هدفی دارد، از آرزوهای شخصی مانند موفقیت در کار و تحصیل گرفته تا آرمان‌های متعالی مانند عدالت‌خواهی، آزادی و عزت. اما این مسیر هرگز خالی از مانع نیست. موانع درونی مانند ترس، تنبلی یا تردید، و موانع بیرونی مانند فقر، ظلم یا فشارهای اجتماعی و سیاسی، همواره در برابر انسان قرار می‌گیرند. موفقیت در این مبارزه، تنها از آن کسانی است که با صبر، استقامت و اراده، این موانع را یکی پس از دیگری پشت سر می‌گذارند.

این مبارزه زمانی شدت می‌یابد که افراد، گروه‌ها یا دولت‌هایی عامدانه مانع تحقق اهداف انسان‌ها می‌شوند. در طول تاریخ، طاغوت‌ها – چه به‌صورت حاکمان ظالم و چه به شکل قدرت‌های استعماری – با به بردگی کشیدن انسان‌ها، سعی در انحصار ثروت، قدرت و رفاه برای خود داشته‌اند. این قدرت‌ها اهداف شوم خود را بر بدبختی و استضعاف دیگران بنا کرده‌اند و برای رسیدن به آن، از سه ابزار اصلی بهره برده‌اند:

·         زر (ثروت): با وعده‌های فریبنده رفاه و آسایش، ملت‌ها را به تسلیم و وابستگی می‌کشانند.

·         زور (اجبار): با تهدید و سرکوب، اراده خود را بر دیگران تحمیل می‌کنند.

·         تزویر (فریب): با شعارهای ظاهراً انسانی مانند حقوق بشر یا دموکراسی، چهره‌ای موجه از خود نشان می‌دهند، در حالی که هدفشان سلطه و استثمار است.

در دنیای امروز، این الگو به‌وضوح قابل مشاهده است. برخی قدرت‌های جهانی، مانند ایالات متحده، خود را «خدای دنیا» می‌پندارند و با قلدری و زورگویی، سعی در تحمیل اراده خود بر دیگران دارند. آن‌ها گاه با وعده‌های فریبنده رفاه، ملت‌ها را به تبعیت دعوت می‌کنند و گاه با تهدید و تحریم، آن‌ها را وادار به تسلیم می‌کنند. اما تجربه تاریخی نشان داده که این قدرت‌ها، هرچند ممکن است در کوتاه‌مدت آزادی‌های ظاهری یا منافعی محدود به برخی گروه‌ها بدهند، در نهایت جز ویرانی، ذلت و نابودی برای عموم مردم به ارمغان نمی‌آورند. این آزادی‌های ظاهری نیز اغلب بخشی از همان تزویر است که برای سرگرم کردن مردم و پیشبرد اهداف شوم طراحی شده است.

مقاومت، راهبرد اسلام برای رهایی

در برابر این طاغوت‌ها، ادیان الهی و به‌ویژه اسلام، راهبردی روشن ارائه کرده‌اند: مقاومت. اسلام با دعوت به ایستادگی در برابر ظلم و فریب، انسان‌ها را به اتحاد و مبارزه برای دستیابی به زندگی پاکیزه و عزتمند فرامی‌خواند. این دعوت ریشه در آیات قرآنی و سیره پیامبران دارد. قرآن کریم بارها تأکید می‌کند که پیروزی و موفقیت از آن کسانی است که در راه حق صبر و استقامت می‌ورزند:

«وَاصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ» (هود: ۱۱۵)

«صبر کن که خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمی‌کند.»

پیامبران الهی، از حضرت نوح (ع) که در برابر قوم خود ایستادگی کرد تا حضرت موسی (ع) که در برابر فرعون قیام نمود و حضرت محمد (ص) که در برابر مشرکان مکه مقاومت کرد، با تکیه بر ایمان، اتحاد و صبر، نه تنها خود را از بند طاغوت آزاد کردند، بلکه جوامع را به سوی عدالت و کرامت هدایت نمودند. اسلام نیز با همین داعیه وارد میدان شد: نابودی طواغیت تا مردم بتوانند زندگی پاکیزه و آرامی را تجربه کنند. این هدف با تهییج مردم به اتحاد و ایستادگی محقق می‌شود، و قرآن وعده می‌دهد که خداوند یاری‌گر کسانی است که در این مسیر استقامت کنند:

«وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ» (حج: ۴۰)

«خداوند کسانی را که او را یاری کنند، یاری خواهد کرد، که او قوی و شکست‌ناپذیر است.»

این منطق مقاومت، تنها به مسائل معنوی محدود نمی‌شود، بلکه یک نظریه اجتماعی و عملی است که در تمام جنبه‌های زندگی کاربرد دارد. همان‌طور که انسان برای رسیدن به اهداف شخصی خود باید سختی‌ها را تحمل کند، در سطح اجتماعی نیز برای دستیابی به عدالت، آزادی و عزت، باید در برابر فشارها و موانع ایستادگی کرد. مقاومت، به معنای جا نزدن، عقب‌نشینی نکردن و تسلیم نشدن در برابر سختی‌هاست، چه این سختی‌ها از سوی دشمنان خارجی باشد و چه از موانع درونی.

درس‌های تاریخی مقاومت در اسلام

تاریخ اسلام پر است از نمونه‌هایی که نشان‌دهنده اهمیت مقاومت و پیامدهای عدم استقامت است. از زمان تشکیل حکومت نبوی در مدینه، پیامبر اکرم (ص) با ایجاد اتحاد میان قبایل و ترویج فرهنگ برادری و عدالت، الگویی از حکمرانی مبتنی بر مقاومت و مسئولیت‌پذیری بنا کردند. این الگو، که قرار بود توسط امیرالمؤمنین علی (ع) ادامه یابد، بر اصل «کُلُّکُمْ رَاعٍ وَکُلُّکُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِهِ» (هر یک از شما مسئول است و در برابر مسئولیت خود پاسخگوست) استوار بود. این اصل، مسئولیت جمعی را در برابر تحقق عدالت و عزت تأکید می‌کند و نشان می‌دهد که برای رسیدن به اهداف متعالی، همه باید دست به دست هم دهند و استقامت کنند.

با این حال، تاریخ اسلام نقاط تلخی را نیز به خود دیده است که نتیجه عدم استقامت برخی افراد و گروه‌ها در برابر سختی‌ها بوده است. پس از رحلت پیامبر (ص)، بخش‌هایی از جامعه اسلامی از مسیر تعیین‌شده منحرف شدند و نتوانستند شیوه حکمرانی عادلانه ایشان را ادامه دهند. این انحراف، ریشه در کم‌آوردن در برابر فشارها و وسوسه‌های مادی داشت. نمونه بارز دیگر، ماجرای عاشورا است. مردمی که برای امام حسین (ع) نامه نوشتند و از ایشان دعوت کردند، در لحظه آزمون، استقامت لازم را نشان ندادند و این عدم ایستادگی به یکی از تلخ‌ترین فجایع تاریخ اسلام منجر شد. این رویدادها نشان می‌دهند که مقاومت، تنها با ایمان و بصیرت امکان‌پذیر است. بدون این دو، حتی بزرگ‌ترین آرمان‌ها نیز در برابر فشارها فرومی‌پاشند.

مقاومت، یگانه راه پیروزی

خط گفتمانی مقاومت، به‌عنوان یک ایده کلان، بر این اصل استوار است که یگانه راه رسیدن به هر هدفی – چه فردی و چه اجتماعی – استقامت در برابر موانع است. این مفهوم، که ریشه در آیات قرآنی و سیره پیامبران دارد، به ما می‌آموزد که پیروزی در گرو صبر، اتحاد و ایمان است. داستان‌های قرآنی، از استقامت حضرت نوح (ع) در برابر تمسخر قومش تا ایستادگی حضرت ابراهیم (ع) در برابر بت‌پرستان، همگی این حقیقت را فریاد می‌زنند که اگر در راه حق ایستادگی کنید، پیروزی حتمی است:

«وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ... وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ» (بقره: ۱۵۵)

«شما را با چیزهایی مانند ترس و گرسنگی می‌آزماییم... و بشارت ده به صابران.»

در دنیای امروز، که قدرت‌های طاغوتی با ابزارهای پیچیده‌تر به دنبال سلطه بر ملت‌ها هستند، مقاومت بیش از پیش اهمیت یافته است. این مقاومت شامل ابعاد مختلفی است:

·         مقاومت فرهنگی: حفظ هویت و ارزش‌های اسلامی در برابر هجوم رسانه‌ای و فرهنگی.

·         مقاومت اقتصادی: تلاش برای خودکفایی و کاهش وابستگی به قدرت‌های خارجی.

·         مقاومت فکری: تقویت بصیرت برای تشخیص فریب‌ها و تبلیغات دشمنان.

برای موفقیت در این نبرد، دو عنصر کلیدی لازم است: ایمان و بصیرت. ایمان، نیروی درونی است که به انسان قدرت تحمل سختی‌ها و امید به پیروزی را می‌دهد. بصیرت، توانایی تشخیص مسیر درست و درک ماهیت موانع است. بدون بصیرت، مقاومت ممکن است به انحراف کشیده شود، و بدون ایمان، توان ادامه مسیر از دست می‌رود. تجربه تاریخی اسلام نشان می‌دهد که هرگاه مردم با ایمان و بصیرت به میدان آمدند، توانستند در برابر طاغوت‌ها پیروز شوند. اما هرگاه از این دو غفلت کردند، دچار شکست و ذلت شدند.

ارتباط خط گفتمانی به فاطمیه

آن‌چه همیشه انسجام اجتماعی را زنده نگه می‌دارد، استمرار جریان زندگی است خصوصا به هنگامه جنگ و محور این پویایی، بی‌تردید زنان‌اند. زن ایرانی، نه‌تنها حافظ خانواده و عاطفه، بلکه قلب تپنده حیات اجتماعی است. در زمان بحران، این حضور به یک ستون راهبردی بدل می‌شود؛ چراکه زنان با نگه‌داشتن پیوندهای عاطفی، سنگر پایداری جامعه را حفظ می‌کنند.

توان زنان، فراتر از مدیریت خانواده است. آنان با تزریق امید، صبر و آرامش در روزهای سخت، سپر روانی ملت در برابر یأس و تفرقه می‌شوند. هر خانه، به دست زنان، به سنگری برای مقاومت تبدیل می‌شود و این شبکه نامرئی اما نیرومند، اجازه نمی‌دهد جامعه در برابر فشارهای دشمن از هم بپاشد.

به راستی چه چیز جز لطافت زنانه و شکیبایی مادرانه لحظات سخت را قابل تحمل می کند تا زمان عبور طوفان، همچنانکه امیرالمومنین فرمودند إنَّ المَرأَةَ ريحانةٌ زن گل است

این زنانگی زنان که به تعبیر امیرالمومنین همچون گل می شکفد ، همدلی و همیاری و اتحاد و همکاری و انس و محبتی را ایجاد میکند تا بستر مقاومتی به حق و مقدس فراهم شود

آنگونه که فاطمه سلام الله علیها وقتی به پدرش حضرت خاتم الانبیاء در اوج غربت و مظلومیت اهانت و جسارت میشد ، با همان کودکی اش اشک ریزان غبار و زخم از روی ماه ختم رسل پاک می  کرد تا آنجا که ام ابیها مادر پدرش شد و در جنگ ها قوت قلب و خیال آسوده سپاه حق و اسلام و پرستار مجروحین بود، خوش بحال زنانی همچون نسیبه و فضه و ام سلمه که به حضرت زهرا سلام الله علیها اقتدا کردند

آری به حق از مادری حضرت صدیقه طاهره است که زینب کبری آنطور با صلابت و محکم در راه حق به هنگامه طوفان سهمگین کربلا تجلی کرد و حماسه را حماسه کرد

اگر دل جوانمردان به شیرزنان گرم و قرص نباشد آیا چیزی از حماسه حق و حقیقت و زلالی و پاکی در برابر باطل و پلیدی باقی می ماند ؟

وقتی دل مردی بلرزد پایش هم در میدان عمل به حق و ایستادن پای حق میلرزد

به راستی اگر حضرت زینب آنچنان در ره حق محکم و مطمئن و با صلابت و بصیر نبود، کربلا و عاشورا هم نبود، سیدالشهداء به دعای نماز شب زینب کبری پناه می برد و اگر اینطور با خدا معامله و سلحشوری می کرد چون از قافله سالار خانواده و کودکانش مطمئن بود

نقش بانوان بسیار مهم و تعیین کننده است، دشمن نیز این را به خوبی دریافته است ، از دلایل غربت و مظلومیت و تشنه لب شهید شدن سیدالشهداء و یارانش، ارعاب و تهدیدی بود که از طریق ترساندن زنان باعث فشار آنها بر مردان و عدم همراهی و لرزاندن قلب و پای مردان در میدان شد

تاثیر زنان قابل انکار نیست

همراهی با اطمینان بانویی چون خدیجه کبری سلام الله علیها از عوامل مهم یاری اسلام توسط مورخین شمرده شده است، اگر یک مرد عین همین همراهی و یاری را میرساند، هرگز همچین اثری نمیگذاشت که همراهی یک زن آن هم بانویی مانند خدیجه گذاشت

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در خطبه شان معروف به خطبه عیادت برای زنان مدینه که به عیادتشان بعد از جراحت در راه دفاع از حق رفتند به خوبی به این مسئله با تعابیری همچون مردانتان مردان شما اشاره کردند و فرمودند ویْحَهُمْ أَنَّی زَعْزَعُوهَا عَنْ رَوَاسِی الرِّسَالَةِ وَ قَوَاعِدِ النُّبُوَّةِ وَ الدَّلَالَةِ وَ مَهْبِطِ الرُّوحِ الْأَمِینِ وَ الطَّبِینِ بِأُمُورِ الدُّنْیَا وَ الدِّینِ أَلا ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ

وای بر آنان! برای چه حق حکومت را از کوه های استوار رسالت متزلزل کردند؟ و خلافت را از پایه‌های نبوّت دور داشتند و حق را یاری نکردند و از سرایی که محل نزول جبرئیل بود، به دیگر سرا بردند و از دست قدرت کاردانان دین و دنیا خارج ساختند! هوشیار ! که زیانی بس بزرگ است!

باید توجه داشت که آرامش حقیقی در پس تبعیت و پیروی از حق است و این مسیر قطعا از دل سختی ها میگذرد آنکس که در مسیر استوار بود و پایداری ورزید میرسد و آنکس که ماند و وا رفت همچنان اندرخم یک کوچه است خدا در قرآن میفرماید لقد خلقنا الانسان فی کبد به راستی که انسان را در سختی آفریدیم و همچنین فرمود إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا (فصلت: ۳۰) «همانا کسانی که گفتند پروردگار ما خدای یکتا و یگانه است، سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل می‌شوند [و می‌گویند] نترسید و اندوهگین مباشید«

برای اتمام این مسیر سخت تا قله حق و حقیقت و رفاه واقعی که آرامش حقیقی است با این همه سختی و خستگی نیاز به دستگیری و کمک متقابل و سفارش یکدیگر داریم تا به قله رستگاری برسیم

 قطعا یک طرف بسیار مهم آن بانوان هستند آنچنان که خداوند متعال در سوره عصر فرمود

وَ تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ و َتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ

و یکدیگر را به حق توصیه نموده و به صبر و شکیبایی سفارش کرده اند که اگر غیر از این باشد به تصریح آیه اول همین سوره قطعا انسان در هر حال و حالتی هم که باشد از هر نظر، قطعا باز ضرر کرده و باخته

در ادامه همین خطبه عیادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند

و مَا الَّذِی نَقَمُوا مِنْ أَبِی الْحَسَنِ نَقَمُوا وَ اللهُ مِنْهُ نَکِیرَ سَیْفِهِ وَ قِلَّةَ مُبَالاتِهِ لِحَتْفِهِ وَ شِدَّةَ وَطْأَتِهِ وَ نَکَالَ وَقْعَتِهِ وَ تَنَمُّرَهُ فِی ذَاتِ اللهِ

چه چیزی سبب گردید تا از علی علیه‌السلام عیب‌جویی کنند؟ عیب او گفتند؛ زیرا شمشیرش، خویش و بیگانه، شجاع و ترسو نمی‌شناخت. دریافتند که او به مرگ توجهی ندارد. دیدند که او چگونه بر باطل می‌تازد و آنان را به وادی فنا می‌افکند و برخی را برای عقوبت و سرمشق دیگران باقی می‌گذارد. به کتاب خدا مسلط و دانا و خشم او در راه خوشنودی خداوند بود.

نکته مهم اینکه اشتباه راهبردی و خطرناک، خطای دید و غلط محاسباتی بین انسانهاست

همه چیز آنطور نیستند که ما تصور میکنیم

انسان ها خیال میکنند که در وفور و زیادی امکانات رشد میکنند اما همچنانکه گیاه در آبیاری زیاد خراب میشود و میگندد، انسان نیز در این حالت رشدش از بین رفته و فاسد میشود

نازپرورده تنعم نبرد راه به جای عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد

خدا به موسی وحی کرد که چند چیز را در چند چیز قرار دادم و مردم در جای دیگر به اشتباه دنبالش میروند مثلا علم را در سختی قرار دادم اما مردم در رفاه دنبالش میگردند

این اصل در زندگی و سرگذشت بزرگان و مشاهیر محسوس و ملموس است

خیلی از بدترین ظلم و ستمگری ها روی زمین از طریق جنگ از بین رفته و آرامش حقیقی در پی پیروزی حق بر باطل و نور بر تاریکی آمده، این قاعده عالم و اراده خداست

وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ

و اگر خدا [تجاوز و ستم] برخی از مردم را به وسیله برخی دیگر دفع نمی کرد، قطعاً زمین را فساد فرا می گرفت؛ ولی خدا نسبت به جهانیان دارای فضل و احسان است. آیه 251 سوره بقره

الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ ۗ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا ۗ وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ

همانان که به ناحق از خانه هایشان اخراج شدند [و گناه و جرمی نداشتند] جز اینکه می گفتند: پروردگار ما خداست و اگر خدا برخی از مردم را به وسیله برخی دیگر دفع نمی کرد، همانا صومعه ها و کلیساها و کنیسه ها و مسجدهایی که در آنها بسیار نام خدا ذکر می شود به شدت ویران می شدند؛ و قطعاً خدا به کسانی که [دین] او را یاری می دهند یاری می رساند؛ مسلماً خدا نیرومند و توانای شکست ناپذیر است.

آیه 40 سوره حج

در خطبه فدک سیده النساء العالمین فرمود: وَ الْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَامِ خدای بزرگ جهاد را مایه عزت اسلام

قرار داد

در ادامه خطبه عیادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند

و تَاللهِ لَوْ مَالُوا عَنِ الْمَحَجَّةِ اللَّائِحَةِ وَ زَالُوا عَنْ قَبُولِ الْحُجَّةِ الْوَاضِحَةِ لَرَدَّهُم إِلَیْهَا وَ حَمَلَهُمْ عَلَیْهَا وَ لَسَارَ بِهِمْ سَیْراً سُجُحاً لَا یَکْلُمُ حشاشه [خِشَاشُهُ‌] وَ لَا یَکِلُّ سَائِرُهُ وَ لَا یَمَلُّ رَاکِبُهُ وَ لَأَوْرَدَهُمْ مَنْهَلًا نَمِیراً صَافِیاً رَوِیّاً تَطْفَحُ ضَفَّتَاهُ وَ لَا یَتَرَنَّقُ جَانِبَاهُ وَ لَأَصْدَرَهُمْ بِطَاناً

وَ نَصَحَ لَهُمْ سِرّاً وَ إِعْلَاناً وَ لَمْ یَکُنْ یَتَحَلَّی مِنَ الدُّنْیَا بِطَائِلٍ وَ لَا یَحْظَی مِنْهَا بِنَائِلٍ غَیْرَ رَیِّ النَّاهِلِ وَ شُبْعَةِ الْکَافِلِ وَ لَبَانَ لَهُمُ الزَّاهِدُ مِنَ الرَّاغِبِ وَ الصَّادِقُ مِنَ الْکَاذِبِ

به خداوند سوگند اگر از طریق آشکار و نمایان حق منحرف نشده از قبول دلایل و حجت‌های روشن و مبیّن، امتناع نمی‌کردند، آنان را به راه مستقیم، هادی و رهنمون می‌شد و از انحراف و اعوجاج آنان جلوگیری می‌نمود. به خداوند سوگند، اگر مردانتان در خارج نشدن زمام امور، از دستان علی پای می‌فشردند و تدبیر کار را آنچنان که پیامبر به علی سپرده بود، تحویل او می‌دادند علی آن را به سهولت راه می‌برد و این شتر را به سلامت به مقصد می‌رساند، آن‌گونه که حرکت این شتر رنج‌آور نمی‌شد. علی آنان را به آبشخوری صاف و مملو و وسیع هدایت می‌کرد که آب از اطرافش سرازیر می‌شد و هرگز رنگ کدورت به خود نمی‌گرفت. او آنان را از این آبشخور سیراب به درمی‌آورد.

علی خیر و نیکی را در نهان و آشکار برای آنان خوش می‌دارد. او اگر بر مسند حکومت که شایسته و محق آن بود می‌نشست هرگز بهره‌ای فراوان از بیت‌المال را به خود اختصاص نمی‌داد و از فزونی و ثروت دنیا جز به مقدار نیاز برداشت نمی‌کرد، به مقدار آبی که تشنگی را فرونشاند و خوراکی که گرسنگی را برطرف نماید. (در آن هنگام) مرد پارسا، از تشنه دنیا و طماع بازشناخته می‌شد و راستگو از دروغگو معلوم و متمایز می‌گشت، در این صورت ابواب برکات آسمانی و زمین بر آنان گشوده می‌شد و خداوند به‌زودی آنان را به سبب اعمال و کردارشان مؤاخذه خواهد کرد؛سپس با دو آیه از قرآن فرمایششان را تمام کردند

آیات آیه 96 سوره اعراف و آیه 51 سوره زمر

وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ وَ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْ هؤُلاءِ سَیُصِیبُهُمْ سَیِّئاتُ ما کَسَبُوا وَ ما هُمْ بِمُعْجِزِینَ

حضور زنانی مانند سحر امامی و دیگر بانوان مقاوم، چهره‌ای نو از مقاومت را نمایان می‌کند؛ جایی که لطافت زندگی و صلابت پایداری در هم تنیده شده‌اند. این تلفیق، پیام روشنی برای دشمن دارد: در ایران، زندگی خود تبدیل به شکل دیگری از مقاومت شده است.

ایام فاطمیه، فرصتی مغتنم برای بازشناسی الگوی زن مؤمن و مسئول است. تمرکز قلوب بر حضرت زهرا(س)، بستری فراهم می‌کند تا سیمای زنِ جامعه‌پرداز در آئینه سیره آن حضرت نمایان شود. حضرت زهرا (س)، در اوج بحران، نه‌تنها سنگربان حریم ولایت بود، بلکه با گفتار، رفتار و ایستادگی‌اش، محور انسجام جامعه شد.

آری به حق چنین است موفقیت و آرامش در پی مقاومت در راه حق و  ایستادگی در برابر سختی و ظلم به دست می آید و مقاومت هم در گرو همدلی و اتحاد و کمک به یکدیگر به نتیجه مطلوب میرسد، مقاومت به حق و مقدس کالبدی است که با روح عشق زنده میشود و این روح را زن میدمد

 

امروز نیز بانوان جامعه ما، با الهام از ایشان، می‌توانند نقشی تعیین‌کننده در حفظ وحدت ملی ایفا کنند:

از مدیریت عاطفی خانواده در شرایط بحران، تا مقابله با جنگ روانی در فضای مجازی، تا تبدیل هر خانه به کانونی برای همدلی و استقامت. فاطمیه فرصتی است برای بازتعریف هویت زن فاطمی و دعوتی برای بانوان تا در هر جایگاه، به ستون وحدت و پایداری ملی بدل شوند. این نقش، نرم‌افزاری است برای تاب‌آوری اجتماعی در برابر جنگ ترکیبی دشمن.

حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) الگویی بی‌نظیر در تاریخ اسلام است که زندگی‌اش، مانند نوری درخشان، راه سعادت و کمال را به ما نشان می‌دهد. داستان زندگی او، پر از فراز و نشیب، درس‌هایی عمیق برای هر فرد و جامعه‌ای دارد. هرچند ما شاید نتوانیم به‌طور کامل به ژرفای مقام معنوی و معارف او پی ببریم، اما سیره و رفتارش می‌تواند چراغ راهی برای زندگی امروز ما باشد. ایام فاطمیه، فرصتی است تا بار دیگر به زندگی این بانوی بزرگ نظر کنیم و با الهام از سیره او، سبک زندگی خود را بازسازی کنیم؛ سبکی که هم به بندگی ما عمق می‌بخشد و هم به زندگی‌مان معنا و آرامش می‌بخشد.

یکی از برجسته‌ترین ویژگی‌های حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها)، روحیه استقامت و مقاومت او در برابر سختی‌هاست؛ ویژگی‌ای که مثل کلیدی، درهای زندگی بهتر را به روی ما باز می‌کند. این مفهوم، که در فرهنگ اسلامی با واژه‌هایی مثل مقاومت، پایداری و تاب‌آوری شناخته می‌شود، در زندگی حضرت فاطمه به‌روشنی دیده می‌شود. ما گاهی از کنار این مفاهیم عمیق به‌سادگی می‌گذریم، اما وقتی به زندگی ایشان نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که مقاومت نه فقط یک شعار، بلکه یک راهکار عملی برای زندگی است.

ریشه بسیاری از تلخی‌های دوران فاطمیه را باید در سستی و کم‌صبری برخی از مردم آن زمان جست‌وجو کرد. جامعه‌ای که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) با زحمت ساخته بود – جامعه‌ای که در آن ولایت خدا، رسول و امام با مشارکت و اتحاد مردم پیوند خورده بود – پس از رحلت ایشان به دلیل تسلیم شدن برخی در برابر فشارها و وسوسه‌ها، به عقب بازگشت. در این میان، حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) تنها و بی‌یاور ماند، اما این تنهایی هرگز او را از مسیر مقاومت بازنداشت. او با تمام وجود برای حفظ آرمان‌های نبوی ایستادگی کرد و نشان داد که مقاومت، حتی در سخت‌ترین شرایط، ممکن و ضروری است. این ایستادگی بود که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) را واداشت تا او را «ام ابیها» بنامد؛ مادری که برای پدرش، رسالتش و آرمان‌هایش سپر شد.

سیره حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) درس بزرگی از مقاومت به ما می‌دهد. او از روزهای سخت شعب ابی‌طالب، وقتی در کنار پیامبر در برابر فشارهای قریش ایستادگی کرد، تا دوران پس از رحلت پدر، که با وجود غم بزرگ فقدان ایشان و ظلم‌های بسیار، پای آرمان‌هایش ماند و حتی جانش را در راه ولایت فدا کرد، نمونه‌ای کامل از پایداری بود. این استقامت، ریشه در ایمان عمیق او به قرآن و تعالیم پیامبر داشت؛ ایمانی که به او قدرتی بی‌نهایت برای رویارویی با سختی‌ها بخشید.

آری شیرینی در پی تلخی، آسانی در پی سختی می آید که خدا در قرآن فرمود

إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا ﴿٦﴾

 [آری] بی تردید با دشواری آسانی است

این درس مقاومت، امروز هم برای ما راهگشاست. قرآن کریم وعده می‌دهد:

«وَأَن لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُم مَّاءً غَدَقًا» (جن: ۱۶)

«اگر در راه راست استقامت کنند، آن‌ها را با آبی فراوان و زلال سیراب می‌کنیم.»

مفسران این آیه را به معنای رفع همه مشکلات زندگی تفسیر کرده‌اند. استقامت، یعنی پایبندی به مسیر درست، بدون انحراف، حتی وقتی همه‌چیز علیه شماست. این همان چیزی است که حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) به ما آموخت: اگر در راه حق ثابت‌قدم باشیم، مشکلات زندگی، از سختی‌های فردی گرفته تا چالش‌های اجتماعی، حل خواهند شد.

در دنیای امروز، به‌ویژه در منطقه‌ای مثل غرب آسیا که پر از بحران و چالش است، تنها راه برون‌رفت از مشکلات، همین مفهوم مقاومت است. زنان، به‌ویژه با الهام از سیره حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها)، نقش محوری در این مسیر دارند. آن‌ها می‌توانند با ترویج این الگو در خانواده و جامعه، هویت مقاومت‌محور را تقویت کنند.

خط گفتمانی «جنگی برای زندگی» تلاش می‌کند با بررسی چالش‌های زندگی فردی و اجتماعی، راهکارهایی عملی ارائه دهد که ما را در این مبارزه همیشگی برای زندگی بهتر یاری کند. این جنگ، پیروزی‌اش در گرو استقامت، صبر و تلاش مستمر است. از مبلغان، مداحان، شاعران، سخنرانان و نویسندگان دعوت می‌کنیم تا با هم‌فکری و هم‌دلی، مفهوم مقاومت را از زاویه‌ای نو، یعنی با نگاهی زندگی‌مدارانه و با الهام از سیره حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها)، تبیین کنند. این دعوت به یک حرکت جمعی است برای ساختن جامعه‌ای که در آن مقاومت، نه فقط یک شعار، بلکه راهی برای زندگی بهتر باشد.

وَ لَا تَهِنُوا وَ لَا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ

و [در انجام فرمان هایِ حق و در جهاد با دشمن] سستی نکنید و [از پیش آمدها و حوادث و سختی هایی که به شما می رسد] اندوهگین مشوید که شما اگر مؤمن باشید، برترید. آیه 139 سوره آل عمران

زن فاطمی؛ محور انسجام در جنگ اجتماعی

در نبرد ترکیبی امروز، جایی که دشمن، خانه‌ها و دل‌ها را هدف گرفته است، میدان نخست حماسه زن فاطمی، خانواده است. زن، با مدیریت هوشمندانه در دل خانه، آرامش و امید می‌آفریند، سبک زندگی را مقاوم‌سازی می‌کند و فرزندانی بصیر و استوار می‌پروراند. در برابر جنگ روانی و بحران معیشت، او سنگر حیات اجتماعی را زنده نگه می‌دارد. 

نقش زن فاطمی تنها در خانه خلاصه نمی‌شود؛ او با تقویت پیوندهای خویشاوندی و همسایگی، ترویج صبر و خوش‌بینی، انسجام اجتماعی را در سطح محله و جامعه بازتولید می‌کند. حفظ روحیه، بزرگ‌ترین سلاح او در برابر دشمنی است که بر فشار و ناامیدی سرمایه‌گذاری کرده است.

اما حماسه زن فاطمی تنها عاطفی نیست، بلکه شناختی و فرهنگی نیز هست. او افسر خط مقدم جهاد تبیین است؛ در گفت‌وگوهای روزمره، در فضای مجازی، و در جمع‌های کوچک خانوادگی، با زبانی آرام اما آگاهانه، به مقابله با شبهات می‌پردازد، دروغ‌های دشمن را افشا می‌کند و دستاوردهای جبهه خودی را روایت می‌نماید.

هیئت‌های زنانه و روضه‌های خانگی فاطمیه، فراتر از آیین‌های مذهبی، به پایگاه‌های مقاومت نرم بدل می‌شوند. این محافل، بستر همدلی، آموزش، و تزریق امید به جامعه زنان‌اند و شبکه‌ای اجتماعی می‌سازند که انسجام را از دل محله تا سطح ملی گسترش می‌دهد.

زن فاطمی، بی‌صدا اما مؤثر، ستون وحدت ملی است. هر خانه را سنگری می‌سازد، هر ارتباطی را پیوندی محکم می‌سازد، و هر حرکت زندگی‌سازش، گامی در مسیر مقاومت است. این، دعوتی است به دختران و مادران ایران زمین تا حماسه‌سازان میدان انسجام باشند.

 

پیوست قرآنی: مبانی گفتمان مقاومت فاطمی

خط گفتمانی «جنگی برای زندگی» که به تبیین ضرورت مقاومت در برابر چالش‌های درونی و بیرونی می‌پردازد، عمیقاً در منطق وحیانی قرآن کریم ریشه دارد. سیره حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) به عنوان الگوی تام این مقاومت، ترجمان عینی آیاتی است که مسیر عزت و پیروزی را برای مؤمنان ترسیم می‌کند. پیوست حاضر، مبانی قرآنی این الگوی بی‌بدیل را ذیل چند محور کلیدی تبیین می‌کند:

۱. تعریف میدان مبارزه: عبودیت الله در برابر طاغوت

قرآن کریم، تاریخ بشر را صحنه یک تقابل بنیادین معرفی می‌کند: انتخاب میان عبودیت خداوند و تبعیت از طاغوت.

·         وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ (نحل: ۳۶) «و در حقيقت، در ميان هر امتى فرستاده‌اى برانگيختيم [تا بگويد:] «خدا را بپرستيد و از طاغوت بپرهيزيد.»

این آیه، صحنه اصلی «جنگی برای زندگی» را تعریف می‌کند. این مبارزه، یک تقابل تاریخی و همیشگی میان دو جبهه است: جبهه عبودیت خداوند که به عزت و حیات طیبه می‌انجامد، و جبهه طاغوت که با «زر، زور و تزویر» به دنبال به بندگی کشیدن انسان‌هاست. قیام فاطمی، در راستای همین رسالت انبیاء، یعنی مقابله با طاغوت زمانه برای حفظ مسیر عبودیت شکل گرفت.

۲. سلاح اصلی دشمن و راه مقابله با آن: جنگ روانی و توکل

قرآن کریم به روشنی استراتژی جنگ روانی دشمن را افشا می‌کند: القای ترس و ایجاد رعب در دل مؤمنان. شیطان با وعده‌های دروغین و ترساندن از قدرت‌های پوشالی خود، سعی در سست کردن اراده‌ها دارد. کسانی که از مسیر حق منحرف می‌شوند، یا مرعوب همین تهدیدها شده‌اند یا به دنبال کسب عزتی خیالی نزد دشمنان خدا هستند؛ غافل از آنکه عزت حقیقی تنها نزد خداوند است.

·         إِنَّمَا ذَٰلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ (آل عمران: ۱۷۵) «در واقع، اين شيطان است كه دوستانش را مى‌ترساند. پس اگر مؤمنيد، از آنان مترسيد و از من بترسيد.»

·         أَيَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا (نساء: ۱۳۹) «آیا عزت را نزد آنان [کفار] می‌جویند؟ در حالی که عزت، تماماً از آنِ خداست.»

۳. راهبرد اصلی مؤمنان: عدم سستی و تسلیم‌ناپذیری

جبهه حق، حتی در اوج تنهایی و قلت یاران، هرگز در موضع ضعف نیست، زیرا به منبع حقیقی قدرت متصل است. از این رو، راهبرد قرآنی، پرهیز از هرگونه سستی و سازش ذلت‌بار است.

·         فَلَا تَهِنُوا وَتَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَاللَّهُ مَعَكُمْ (محمد: ۳۵) «پس سستى نورزيد و [كافران را] به آشتى مخوانيد [كه] شما برتريد و خدا با شماست.»

·         عزت  «همان كسانى كه [برخى از] مردم به ايشان گفتند: «مردم [=سپاه دشمن] براى [جنگ با] شما گرد آمده‌اند؛ از آن ها بترسيد.» پس [اين سخن] بر ايمانشان افزود و گفتند: «خدا برای ما کافی است و او خوب تکیه‌گاهی است!»

·         لَا تَخَفْ إِنَّكَ أَنْتَ الْأَعْلَى (طه: ۶۸) «نترس، بی‌تردید تو برتری!»

این آیات، فرمان عملیاتی جبهه حق است. در شرایطی که دشمن با فشار، مؤمنان را به «درماندگی» و «ناامیدی» سوق می‌دهد تا وادار به سازش ذلیلانه شوند، قرآن دستور به عدم سستی می‌دهد. عبارت «شما برترید»، عزت نفس و خودباوری را به جامعه تزریق کرده و یادآوری می‌کند که همراهی خداوند، بزرگترین سرمایه برای غلبه بر دشمن است. حضرت زهرا (س) با ایستادگی خود، مصداق اتمّ این آیه شد و اجازه نداد سستی بر جامعه غلبه کند. پاسخ «حسبنا الله و نعم الوکیل»، همان قلب تپنده مقاومت فاطمی در اوج تنهایی است.

۴. سلاح مقاومت؛ ایمان و معنویت فاطمی

ایستادگی در برابر ظلم، نیازمند نیرویی درونی و تکیه‌گاهی شکست‌ناپذیر است. سیره حضرت زهرا (س) نشان می‌دهد که این نیرو از منبع لایزال معنویت، صبر و ارتباط عمیق با پروردگار تأمین می‌شود. صبر فاطمی، تحمل منفعلانه نبود، بلکه مقاومتی فعال بود که سوخت خود را از نماز و دعا می‌گرفت.

·         وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ (بقره: ۴۵) «از صبر و نماز یاری جویید.»

·         رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ (بقره: ۲۵۰) «پروردگارا! بر [دل‌های] ما صبر فرو ریز و گام‌هایمان را استوار دار و ما را بر گروه کافران پیروز فرما.»

۵. وعده تخلف‌ناپذیر الهی: نصرت در سایه استقامت

مقاومت در راه حق، هرگز بی‌نتیجه نخواهد بود. سنت قطعی الهی بر آن است که برای اهل تقوا و توکل، همواره راه خروج از بن‌بست‌ها را فراهم کرده و از جایی که گمان نمی‌برند، آنان را یاری رساند. استقامت در مسیر حق، کلید نزول برکات آسمانی و آرامش قلبی است و افق نهایی این مبارزه، تحقق وعده بزرگ الهی یعنی حاکمیت صالحان بر زمین خواهد بود؛ همان آرمانی که مقاومت فاطمی، سنگ بنای آن را در تاریخ تثبیت کرد.

·         وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ (طلاق: ۲-۳)«و هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می‌کند و او را از جایی که گمان ندارد، روزی می‌دهد؛ و هر کس بر خدا توکل کند، خدا برای او کافی است.»

·         وَأَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُمْ مَاءً غَدَقًا (جن: ۱۶)«و اینکه اگر [مردم] بر طریقه [حق] استقامت ورزند، قطعاً ایشان را با آبی گوارا و فراوان سیراب خواهیم کرد.»

·         وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ (انبیاء: ۱۰۵)«و به تحقیق، پس از ذکر [=تورات]، در زبور نوشتیم که زمین را بندگان صالح من به ارث خواهند برد.»

«استقامت» و «تقوا» کلیدواژه‌های اصلی برای خروج از بن‌بست‌ها (یجعل له مخرجا)، رسیدن به گشایش اقتصادی (ماء غدقا) و دستیابی به آرامش روانی و امنیت کامل (ألا تخافوا و لا تحزنوا) هستند. این آیات، پاسخ دقیق قرآن به تمام احساسات مخرب ناشی از جنگ (ترس، ناامیدی، درماندگی) است و نشان می‌دهد که راه حل تمام مشکلات، فردی و اجتماعی، در پایداری بر مسیر حق نهفته است؛ همان درسی که سیره فاطمی برای همیشه به تاریخ آموخت.